نصوص تحتاج ترجمة
آلِ صَباح، سلسلهای مالکی مذهب از عربهای عتوبی که در اوایل سدۀ 12ق/18م بهکرانههای جنوبی خلیج فارس مهاجرت کردند و در 1165ق/1752م حکومت کویت را به دستگرفتند و فرمانروایی آنان تا به امروز ادامه دارد.
سابقۀ تاریخی: ضعف دولتهایایران و عثمانی در نیمۀ نخست سدۀ 12ق/18م و دگرگونیهای داخلی سرزمینهای کرانۀ جنوبیخلیج فارس، همچنین، فعالیت چشمگیر بازرگانی شرکتهای اروپایی برای حمل کالا ازراههای دریایی و زمینی، موجب پیدایش سلسلههای تازهای در این منطقه گردید. در ایندوران، به سبب آشفتگیهای داخلی، به تدریج از دامنۀ اقتدار امپراتوری عثمانی بر عراقکاسته میشد. پاشای بغداد بر اثر جنگهای پیاپی با ایران چنان ناتوان شده بود کهمُتَسَلَّم (حاکم) بصره به استقلال فرمان میراند. ایران نیز که به سبب تاخت و تازافغانها و سپس حملات عثمانیان و روسها توانی نداشت، تا پیش از پادشاهی نادر (1148-1160ق/1735-1747م) نتوانست به خلیج فارس توجه کند. قدرت دیگر کرانۀ جنوبیخلیج فارس قبیلۀ نیرومند بنیخالد بود که اقتدارش تا بندرهای شرق عربستان و کویت وقطر گسترده بود رشت بازرگانی خلیج فارس را با عربستان مرکزی به دست داشت. فرمانروایی بنیخالد بر شرق عربستان از سدۀ 11ق/17م با بیرون کشیدن این منطقه ازچنگ عثمانیها آغاز شد. عتوبیها که در آغاز سدۀ 12ق/18م از نجد به کویت (قُرَیْن) آمدند، با حمایت بنی خالد به بازرگانی و صید مروارید پرداختند، اما با مرگ سَعْدونبن محمدبن عُریْعر فرمانروای بنی خالد در 1134ق/1722م، میان پسران و خویشاوندان ویکشمکش افتاد. بدینسان قبایلی که به بنی خالد مالیات میپرداختند به گونهایخودمختاری یافتند، اگرچه همچنان به نی خال وفادار ماندند. سرانجام عواملی همچون مرگسلیمان بن محمد (1149-1165ق/1736-1752م) فرمانروای بنی خالد و اوجگیری اختلافاتخانوادگی، و خطر نفوذ وهابیان از نجد به شرق جزیره، عتوبیهای کویت را از استقلالبرخوردار ساخت.
خاستگاه: آل صباح عشیرهای از عربهای عتوب یا بنی عُتبه بهشمارمیآیند. دیکسن که دانستههای خود را از شیخ عبداللـه السالم گرفته است، آن را ازفخذ (تیره) دَهامْشَه (یا دهامِشَه) از قبیلۀ عَمارات، وابسته به عَنَزَه میداند («کویت و همسایگانش» ، 26)، اما بسیاری اما بسیاری دیگر آن را از شِمْلان شاخهایاز تیرۀ جُمَیْله از قبیلۀ عنزه بهشمار آوردهاند (رشید، 33؛ ریحانی، 2/172؛ قس: حمزه، 178) که درستتر مینماید. اینان ساکنان بومی منطقۀ اَفْلاج در سرزمین هَدّاربودند و نام عتوب (از ریشۀ عَتَب به معنای کوچ کرد و جابهجا شد) یا بنی عُتبه ــبه گفتۀ شیخ عبداللـه سالم ــ در پی مهاجرت گروهی از عشایر عنزه، همچون آل صباح وآل خلیفه (ﻫ م) و جلاهمه، به شمال یعنی منطقۀ عُمان الصِیر، بر آنان نهاده شد. برخیمهاجرت آل صباح را زاییدۀ کشمکش درون قبیلهای دانستهاند (رشید، 35، حاشیه)، امابهویژه خشکسالی سخت و دیرپای نجد را که (در حدود 1120ق/1708م) عشایر را به جستجویجای مناسبتری برای زندگی واداشت (دیکسن، «کویت و همسایگانش»، 26) نباید از یادبرد. گروههای عتوبی در مسیر کوچ خود نخست به زُباره در قطر آمدند و سپس به دنبالدرگیری با آل مُسَلَّم، که بر قطر فرمان میراند، به کویت (قُرَیْن) روی آوردند (رشید، 35، 36؛ قس: لاریمر، 1000؛ دیکسن، «کویت و همسایگانش»، 27). آل صباح همراهبا آل خلیفه و جلاهمه در حدود 1128ق/1716م به کویت که در آن هنگام روستای کوچکی بودرسیدند. از فرمانروایان کویت در نیمۀ نخست سدۀ 12ق/18م آگاهی چندانی در دست نیست،اما به نظر میآید که این منطقه تا دهۀ 5 همین سده زیر فرمان امیران بنی خالد بود (ابوحاکمه، تاریخ الکویت الحدیث، 25).
فرمانروایان:
1. صباح اول (حک 1165-1176ق/1752-1762م). براساس نوشتۀ لاریمر شیخِ آل صباح در زمان اقامت عشیره درکویت، سلیمان بن احمد و بنا به روایتی دیگر، رحیم نام داشته است (صص 1000-1001)،اما به عقیدۀ ابوحاکمه نخستین حاکم آل صباح در کویت صباح بن جابر بوده است. (تاریخالکویت الحدیث، 25-27). صباح اول بر پایۀ شیوۀ عشایری مردم کویت برای ادارۀ امورمحل و حل و فصل اختلافات برگزیده شد (رشید، 109). سپس ضعف دفاعی شهر در نتیجۀ کاهشاقتدار قبیلۀ بنی خالد در شرق جزیرهالعرب، شیخ صباح را از اختیارات گستردهایبرخوردار ساخت (تاریخ الکویت الحدیث، 33). در این زمان کویت ایستگاه کاروانهایی بودکه میان حلب و شرق جزیرهالعرب سفر میکردند و شیخ کویت نیز به اشتراک با بارونکنیپهاوزن رئیس نمایندگی شرکت تجاری هلند در این بازرگانی دست داشت. دربارۀ آغازحکومت صباح اختلاف نظر است. ابوحاکمه به استناد سفرنامۀ دکتر آیوز آن را در 165ق/1752م میداند و دیگران 1169ق/1756م را یادآور شدهاند (لاریمر، شجرهنامه ،شم 11؛ رشید، 302). دربارۀ تاریخ درگذشت وی نیز اتفاق نظر نیست، برخی به 1190ق/1776م (رشید، 109) ــ که بیگمان نادرست است ــ و برخی به 1176ق/1762م (لاریمر، همانجا) اشاره کردهاند که باتوجه به تاریخ حکومت جانشینِ وی محل تردیداست.
2. عبداللـه بن صباح (حک 1175-1230ق/1761-1815م). عبداللـه کوچکترینفرزند صباح پس از مرگ پدر به جانشینی او برگزیده شد (رشید، 110). رشد کویت در نیمۀدوم سدۀ 12ق/18م به تدریج توجه قدرتهای منطقه را به خود جلب کرد. نخستین خطر حقیقیاز سوی بنیکعب بود که در این سالها دورق را پایتخت خود کرده بود و چنان نیروییداشت که میتوانست با کریمخان زند و ناوگانهای شرکت هند شرقی انگلیس مقابله کند (ویلسن، 217). پیرامون اختلاف بنیکعب با شیخ کویت روایتهای گوناگونی نقل شده است (رشید، 110-111؛ دیکسن، «کویت و همسایگانش»، 27؛ ابوحاکمه، تاریخ شرقی الجزیرهالعربیه، 93-94). به هر روی این اختلاف به یورش بنیکعب و جنگ رقه و کوچ آل خلیفهدر 1190ق/1776م به زُباره انجامید (لاریمر، 1001). در این میان وهابیان که رفتهرفته نیرو میگرفتند، بهویژه پس از گشودن ریاض، پایتخت دهّام بن دوّاس در 1187ق/1773م به شرق جزیرهالعرب چشم دوختند. در این دوران دو رویداد مهم به رشدبازرگانی کویت و بحرین و دیگر بنادر خلیج فارس یاری داد. نخست طاعون فراگیر بصره در 1187ق/1773م که بازرگانی آن را به نابودی کشید، و دیگر محاصرۀ بصره از سوی ایران (از 13 محرم 1189ق/16 مارس 1775م) و تسخیر آن (اواخر صفر 1190ق/نیمۀ آوریل 1776م) که بریتانیا را واداشت تا پُست خود را از کویت به حلب بفرستد. از اینرو سال 1189ق/1775م را باید سرآغاز تاریخ مدوّن روابط بریتانیا با کویت شمرد (لاریمر، 1002). شیخ عبداللـه در آغاز محاصرۀ بصره) تسلیم کرد (ابوحاکمه، تاریخ الکویتالحدیث، 80٩. اما دشمنی دیرینۀ عتوبیان با بنی کعب و آل مذکور ــ فرمانروایان پیشبحرین ــ از میان نرفت، بهویژه آنکه روابط تیرۀ ایران و انگلستان در فاصلۀ 1189-1193ق/1775-1779م، کویت و زباره را به باراندازهای شرکت هند شرقی تبدیل کرد وثروتهای فراوان، رشک قبایل عرب کرانۀ ایرانی خلیج را نسبت به عتوبیا برانگیخت. ستیزعتوب و عربهای کرانۀ شرقی خلیج فارس بر سر قدرت سرانجام به تسخیر بحرین از سوی آلخلیفه انجامید (1196ق/1782م) و آل صباح نیز در این میان نقشی تعیین کننده داشت (همو، تاریخ الکویت الحدیث، 93؛ لاریمر، 839). مرگ کریمخان زند پایان نفوذ ایراندر خلیج فارس بود در حالی که درست در همین دوران اهمیت خلیج فارس بیش از پیش افزایشیافت، زیرا دولت عثمانی فرمانی صادر کرد که رفت و آمد کشتیهای بازرگانی بهویژهانگلیسی را به «(خلیج) سوئز» ممنوع ساخت (جودت، 2/1242/124). بدینسان بنادرخلیجفارس به مرکز حمل و نقل کالاهای هند و شرق به حلب واستانبول تبدیل شدند. روابطدوستانۀ شیخ عبداللـه با شرکت هندشرقی و همکاری او با بریتانیا در برابر فرانسه ــهمچون نقش وی در دستیابی بریتانیا به نامههای محرمانۀ فرانسه پس از اعلام جنگ میانآن دو، و دستگیری بورژ مأمور سری فرانسه (لاریمر، 1002-1003) ــ باعث شد که شرکتهندشرقی در نتیجۀ دشواریهایی که با کارمندان عثمانی گمرک بصره پیدا کرد، نمایندگیخود را در 19 رمضان 1207ق/30 آوریل 1793م در آنجا بماند (همو، 1004). این رویدادگذشته از نزدیکتر ساختن روابط شیخ عبداللـه با کمپانی (ابوحاکمه، تاریخ الکویتالحدیث، 119-122) اعتبار بازرگانی کویت را در خلیج فارس بالا برد. در نخستین سالهایسدۀ 13ق/واپسین سالهای سدۀ 18م زوال قدرت بنی خالد بر اثر اختلافات درونی رهبرانش وافزایش یورش وهابیان در 1203ق/1789م قطعی شد و از این پس وهابیان که هموارهمیخواستند به دریا برسند به شرق جزیرهالعرب چشم دوختند و سرانجام در 1210ق/1795منخستین والی خود را بر احسا گماشتند. انگلیسیها برای حفظ منافع بازرگانی خود ازبرخورد با وهابیان پرهیز داشتند، اما گسترش نفوذ وهابیان، بهویژه پس از گرایشقواسم رأسالخیمه به عقاید وهابی، حکومت عثمانی را نگران ساخت. از اینرو به تقویتشیخ عبداللـه برای ایستادگی در برابر وهابیان پرداختند (لاریمر، 1006). امیر وهابی،سعودبن عبدالعزیز در 1208ق/1794م پس از آنکه کویت به زیدبن عریعر حکمران بنی خالدیاحسا پناه برد (رشید، 114-115؛ خزعل، 359). همچنین اسناد کمپانی هندشرقی نشانمیدهد که یورشهای وهابیان به هنگام اقامت نمایندگی شرکت در کویت (1207-1210ق/1793-1795م) بارها تکرار شد (لاریمر، 1005؛ ابوحاکمه، تاریخ الکویتالحدیث، 127). با اینهمه کویت مستقل ماند، و اگرچه سلطان بن احمد، فرمانروای عماندر 1216ق/1801م پس از تسخیر بحرین در پی تصرف کویت یا با باجگیری از آن برآمد، امابه نظر نمیآید که در این کار موفق شده باشد (مایلز، 294؛ قس: لاریمر، 1001). دردورۀ ناپلئون (1213-1225ق/1798-1810م)، بیرتانیا که به دنبال تماسهای دیپلماتیکناپلئون با کشورهای خلیج فارس احساس خطر میکرد، از یک سو به بستن قراردادهایی باقدرتهایی بومی خلیج فارس پرداخت و از سوی دیگر بهویژه در برابر دستاندازیهایقواسم به کشتیهای بازرگانی واکنش نشان داد، از اینرو در 1220ق/1805م سرکوب قواسمرأسالخیمه را آغاز کرد، و شیوخ کویت و زباره برای آنکه نشان دهند هرگونه تجاوزعتوبیان به کشتیهای انگلیسی به دستور وهابیان بوده است، پیشنهاد کردند که در مقابلپشتیبانی بریتانیا، در سرکوب قواسم شرکت جویند، اما نه این پیشنهاد پذیرفته شد و نهپیشنهاد مشابه آن از سوی شیخ کویت در 1224ق/1809م (لاریمر، 1007-1008). در 1223ق/1808م امیر وهابی که میخواست به بغداد بتازد، برای تأمین هزینۀ لشکرکشی ازشیخ کویت باج خواست، اما شیخ نپذیرفت، پس وهابیان به کویت تاختند اما کاری از پیشنبردند، همچنین تحریک شیخ قواسم و سلطان عمان و ابوحسین امیر جویبه در قطر ورَحْمَهبن جابر در سالهای بعد برای یورش به کویت نیز بینتیجه ماند (لاریمر، 1088؛ابوحاکمه، تاریخ الکویت الحدیث 165-161)، و سرانجام یورش ابراهیم پاشا به قلمرووهابیان از نفوذ سعودبن عبدالعزیز در شرق جزیرهالعرب جلو گرفت. شیخ عبداللـه در 1230ق/1815م درگذشت، مرگ وی را در 1812م نیز نوشتهاند (لاریمر، 1006).
3. جابربن عبداللـه بن صباح (حک 1230-1276ق/1815-1859م). نخستین سالهای فرمانرواییجابر با دگرگونیهای ژرفی در خلیجفارس همراه بود. به دنبال یورش ترکان عثمانی ومصریان به نجد، درعیّه سقوط کرد و کویت تا مدتها از خطر وهابیان اسوده ماند. مبارزۀبریتانیا با راهزنی دریایی قواسم و مقابله ناوگانهای انگلیسی با آنان به قرارداد 22ربیعالاو 1235ق/8 ژانویه 1820م انجامید و کویت اگرچه در فروش کالاهای غارت شده بهوسیلۀ قواسم دست داشت، شاید از آنرو که عملاً به کشتیهای انگلیسی یورش نمیبرد (ابوحاکمه، تاریخ الکویت الحدیث، 173) و یا از آنرو که در آن هنگام از اهمیتچندانی برخوردار نبود (فیلبی، 129)، در این قرارداد شرکت نداشت. در 20 ربیعالاول 1237ق/15 دسامبر 1821م در پی اختلافی که میان داوودپاشا والی بغداد و مستر جیمزکلاودیوس ریچ نمایندۀ سیاسی حکومت بمبئی بر سر عوارض گمرکی پدید آمد، نمایندگیبریتانیا در بصره ــ احتمالاً ــ به جزیرۀ فَیْلَکه کویت انتقال یافت و تا 27 رجب 1237ق/19 آوریل 1822م که بار دیگر به بصره بازگشت، در آنجا ماند. از این پس کویت تامدتها از توجه مقامات انگلیسی دور ماند. شیخ جابر از 1245ق/1829م سلطۀ عثمانی را بهرسمیت میشناخت و به آنها مالیات سالانه میپرداخت (لاریمر، 1008, 1012-1013). شایدبه همین دلیل باشد که در نیمۀ 1247ق/1831م، هنگامی که قبایل منتفق و کعب در دورۀوالیگری علیرضا پاشا بر بغداد، به محاصرۀ بصره پرداختند تا عزیز آغا متسلم راندهشدۀ آن را به مقام خود باز گردانند، شیخ جابر نیز در این محاصره شرکت جست و به پاساین خدمت از حکومت عثمانی پاداش گرفت (رشید، 120؛ قس: لاریمر، 1006؛ نیز ابوحاکمه،تاریخ الکویت الحدیث، 222-224). در 1252ق/1836م نیز شیخ جابر از سوی مقامات عثمانیبرای سرکوب آل زهیر، فرمانروایان زبیر ــ شهری در جنوب غربی بصره ــ به یاری خواندهشد (لاریمر، 1008؛ قس: رشید، 121-122). این همکاری تا 1253ق/1837م، که علیرضا پاشابه خرمشهر حمله برد و آن را ویران ساخت، ادامه یافت (نجار، 125-126). بریتانیا کهپس از تسخیرنجد توسط خورشید پاشا فرمانده سپاه محمدعلی پاشا و بهویژه پس از پیمانربیعالاول 1255ق/مه 1839م عبداللـه بن احمد فرمانروای بحرین با خورشید پاشا، ازخطر گسترش نفوذ عثمانی ــ مصری نگران شده بود، از تمرکز ارتش پاشا در کویت (1254ق/1829م)، که به صورت انبار آذوقه سپاه مصر درآمده بود، پیشکیری کرد. در 21شعبان 1255ق/30 اکتبر 1839م، نمایندۀ بریتانیا مقیم در بوشهر، ستوان ادموندر دستیارخود را به عنوان مذاکره برای ایجاد خط حمل و نقل میان کویت و مدیترانه نزد جابرفرستاد، اما از شیخ پاسخ مساعد نشنید (لاریمر، 1009؛ قس: رشید، 125-126). با اینهمهروابط بریتانیا و کویت دوستانه ماند. روابط شیخ جابر با فیصل بن تُرکی، امیر وهابیدر واپسین سالهای فرمانرواییش بهبود یافت و فیصل در 1267ق/1851م برای مقاصد سیاسینمایندهای در کویت گماشت (لاریمر، 1011). روابط کویت با بحرین که پس از به حکومترسیدن جابر سرد شده بود، در دوران اختلافات داخلی آلخلیفه (1256-1259ق/1840-1843م) و ناکامی شیخ جابر در میانجیگری میان شیخ محمدبن خلیفه و برادرش شیخ عبداللـهکاملاً از میان رفت (لاریمر، 1009-1010). کویت در دوران شیخ جابر، همچون دوران پدرشپناهگاه طرفهای درگیر و شکست خوردگان سرزمینهای مجاور بود. شیخ جابر در 1276ق/1859مدرگذشت. وی به سبب بخشندگی بسیارش به «جابرالعیش» ملقب شده بود (رشید، 116، 127).
4. شیخ صبح دوم (حک 1276-1283ق/1859-1866م). شیخ صباح که در 20 سال آخر حکومتپدرش با او در ادارۀ کویت شرکت میجست، پس از مرگ پدر به فرمانروایی پرداخت. دردوران صباح رویداد چشمگیری اتفاق نیفتاد و روابط دوستانه با فیصل ابن ترکی و سپسعبداللـه سعودی ادامه یافت. لاریمر نوشته است که در 1280ق/1863م ذکری از پرداختمالیات کویت به عثمانی نشده است (ص 1013)، شاید از آنرو که مدحت پاشا به خاطرپیشگیری از برافراشته شدن پرچمهای بیگانه در کشتیهای کویتی آنان را از پرداختمالیات معاف ساخته بود (عزاوی، 231). به هر روی در این زمان سیادت باب عالی از سویکویت به رسمیت شناخته میشد، اگر کلنل پلی ، نمایندۀ مقیمِ بریتانیا در خلیج فارسیادآور شده است که کویت پرچم ویژۀ خود را بر میافرازد و استفاده از پرچم عثمانی درکشتیهای کویتی تنها برای اجتناب از پرداخت عوارض گمرکی سنگین در بمبئی است (لاریمر، 1013-1012).
در 1283ق/1866م گروهی از آل زهیر خواستار بازگرداندن زمین صوفیه (در ناحیۀ معامر کنار شطالعرب) شدند که یک تن از آنان به نام یعقوب 30 سال پیش بههنگام پناهنده شدن به کویت به شیخ جابر فروخته بود (لاریمر، 1008). پس از طرح اینقضیه در یک دادگاه عثمانی در بصره، شیخ صباح پسر بزرگ خود عبداللـه را به آنجافرستاد.قائم مقام عثمانی به جانبداری از آل زهیر دستور مصادرۀ زمین را داد، امانامق پاشا والی بغداد یا از آنرو که میخواست کویت را به زیر سلطۀ واقعی خویشدرآورد، و یا از بیم یورش شیخ کویت به پشتیبانی امیر وهابی به معامر، صوفیه را ازآن شیخ اعلام کرد (همو، 1013؛ رشید، 130)، اما چون به هدف خویش دست یافت، بهگردآوری مدارکی پرداخت تا نشان دهد که رفت و آمد کشتیهای انگلیسی به کویت و درنتیجهرونق اقتصادی آن به زبان بصره است. اما شیخ که از مقاصد او آگاه شده بود از کلنلکمبال ، نمایندۀ مقیم بریتانیا در بغداد، خواست که از رفت و آمد کشتیهای انگلیسی بهکویت جلوگیری کند. بهطور کلی روابط کویت در دوران شیخ صباح دوم با عثمانی نزدیکتربود تا با قدرتهای دیگر، شیخ صباح در 1283ق/1866م درگذشت.
5. عبداللـه دوم: (حک 1283-1309ق/1866-1892م). وی در 1229ق/1814م به دنیا آمد و پس از مرگ پدر دررجب 1283ق/نوامبر 1866م به فرمانروایی پرداخت. در این دوران به علت روابط بسیارنزدیک کویت با عثمانی، مقامات بریتانیایی خلیج فارس در پی برقراری روابط مستقیم باآن برنیامدند (لاریمر، 1015). در 1284ق/1867م شیخ محمد آل خلیفه به دنبال کشمکش بابرادرش علی به کویت پناهنده شد و شیخ عبداللـه در میانجیگری میان آن دو ناکام ماند (ابوحاکمه، تاریخ الکویت الحدیث، 261). در دوران حکومت عبداللـه روابط کویت باوهابیان به تیرگی گرایید. پس از مرگ فیصل بن ترکی در 1282ق/1865م میان پسرانشعبداللـه و سعود بر سر فرمانروایی ستیز درگرفت. عبداللـه به آل رشید، فرمانروایانجبل شَمَّر پناه برد و خواستار کمک باب عالی گشت. شیخ عبداللـه پیشنهادهای او را بهعثمانی رساند (لاریمر، 1014) و مدحت پاشا والی بغداد که در آن بود تا نفوذ عثمانیرا از نو در احسا مستقر کند در 14 ربیعالاول 1285ق/5 ژوئیه 1868م به احسا یورشبرد. در این یورش شیخ عبداللـه نقشی فعالانه داشت (همانجا؛ رشید، 133-134)، زیراگذشته از آنکه خود در این یورش شرکت کرد به دوحه رفت و شیخ قاسم بن محمد آل ثانی رابه پیوستن به عثمانی و برافراشتن پرچم آن تشویق کرد (ابوحاکمه، تاریخ الکویتالحدیث، 252). وی به پاس این خدمت از مدحت پاشا لقب قائم مقام گرفت (دیکسن، «کویت وهمسایگانش»، 136) و کویت تابع ایالت بصره شد. درگیری جابربن مرداو، شیخ محمره (1244-1298ق/1828-1881م) در 1285ق/1868م با قبیلۀ نصّار و مداخلۀ عبداللـه بهجانبداری از شیخ محمره از دیگر رویدادهای مهم این دوره است (رشید 132-133؛ نجار 96-97). پناهنده شدن عبداللـه بن فیصل بن ترکی، پس از شکست از برادرش سعود،(1299ق/1882م) به کویت یکی دیگر از وقایع درخور ذکر دورانش یخ عبداللته است که بهتهدید کویت از سوی سعود و پشتیبانی شیخ عبداللـه از آل رشید شمّر انجامید (لاریمر، 1015؛ رشید، 136). عبداللـه دوم در ذیقعدۀ 1309ق/ژوئن 1892م درگذشت.
|