3.عبداللهبنقاسم (حکومت: 1331-1369ق/1913-1950م)، بلافاصله پس از مرگ پدررشتة کارها را در دست گرفت. اما چون نفوذ و نیروی او را نداشت، خاصه به سبب ضعفروزافزون سلطة عثمانی بر شبه جزیرة عربستان، نتوانست استقلالی را که پدرش به دستاورده بود نگاه دارد (ابوحاکمه، «رشد دولتهای خلیج»، 45). پس از اغاز جنگ جهانی اولو ورود دولت عثمانی به جبهة دول مرکزی (1334ق/1916م) بریتانیافرصتی به دست آورد تانفوذ خود را در کرانههای خلیجفارس تثبیت کند و آنچه را در برخی جایها تا به حالنتوانسته بود کسب کند، با نیروی نظامی به دست آوَرَد. از اینرو قایقهای توپدار خودرا به قطر فرستاد و پرسی کاکس نمایندة بریتانیا مقیم در خلیجفارس نیز شیخعبداللهرا به امضای پیمان تحتالحمایگی که سالها پیش امیران عمان و بحرین امضاء کرده بودندواداشت (ابوناب، 105-106). براساس این پیمان که در 1334ق/1916م به امضاء رسید، تمامروابط خارجی و حق اعطای امتیازات به بریتانیا واگذار شد و این دولت حتی به طورغیررسمی بر سیاست داخلی قطر نیز حق نظارت یافت (ابوحاکمه، «رشد دولتهای خلیج»، 46). پیمان یاد شده در 1353ق/1934م تجدید شد (بیربی، 242) که یکی از مهمترین پی آمدهایآن پس از کشف نفت در قطر آشکار گشت. چه در 1354ق/1935م امتیاز اکتشاف و استخراج نفتبه مدت 75 سال شمسی ـ تا 2010م/(1431ق) ـ به شركت انگليسي نفت قطر که شاخهای ازشرکت انگلیسی نفت عراق بوده داده شد (غرایبه، 1/260؛ بیربی، 239، 240). در 1356ق/1937م اگرچه ظاهراً در اثر فشار شیخعبدالله، زباره که سالها بر سر مالکیت آنمیان آل خلیفه و آل ثانی اختلاف بود به قطر منضم شد (قدوره، 95؛ ابوحاکمه، «رشددولتهای خلیج»، 46)، ولی نفوذ حاکمان محلی به اندازهای ضعیف شده بود که گفتهاندقطر در این روزگار چیزی چیزی به عنوان دستگاه حکومت نداشت (داک آنتونی، 69). بااینهمه امور داخلی بیشتر به دست حَمَد پسر عبدالله، به عنوان قائم مقام حاکم وولیعهد او اداره میشد، تا جایی که مردم گاه فراموش میکردند که شیخعبدالله حاکمرسمی است. شیخحمد عملاً حاکم قطر بود (دوفاکتو) و پسرش شیخخلیفه ولیعهد او بهشمار میآمد. در آن وقت دوحه هنوز مرکزیت نیافته بود و ادارات دولتی و دفترنمایندگی انگلستان در شقوب، نزدیک دوحه، مستقر بود و شیخ نیز خود درآنجا میزیست (هی، 108, 110). شیخحَمَد در 1367ق/1948م درگذشت و چون ولیعهد و حاکم قطر براساسمعاهدة تحتالحمایگی میبایست با نظارت و تأیید دولت بریتانیا انتخاب شود (ابوحاکمه، «رشد دولتهای خلیج»، 46)، این دولت شیخخلیفه پسر شیخحمد را به بهانةجوانی از ولایتعهدی دور کرد و شیخعلی پسر شیخعبدالله را به ولایتعهدی نشاند (ابوناب، 112). 2 سال بعد شیخعبدالله به نفع پسرش علیاز حکومت کناره گرفت و رشتةکارها را به او سپرد (هی، 108) و سرانجام در 1377ق/1957م درگذشت (غرایبه، 1/260) ودر ریان به خاک سپرده شد (ابوناب، 113).
4.علیبنعبدالله (حکومت: 1369-1380ق/1950-1960م)، با کوششهای دولت انگلستان به ولایتعهدی و سپس حکومت دستیافت و همواره به معاهدة تحتالحمایگی وفادار ماند و هیچ گاه اجازه نداد که دولتهایدیگر در قطر نمایندگی سیاسی تأسیس کنند (نشأت، 502). انگلستان نیز علاوه بر تعیینیک نمایندة سیاسی، مشاور مالی ویژهای برای حاکم، یک مشاور نظامی که فرماندهینیروهای مسلح را نیز به عهده داشت، و یک تن به عنوان رئیس تشکیلات امنیت داخلی درقطر به کار گماشت (داک آنتونی، 70). در 1368ق/1949م قطر نخستین امارتی بود که بهکاوشهای نفتی در دریا دست زد و امتیاز آن را به شرکتی انگلیسی که در خشکی مشغولاستخراج بود نداد. اختلافی که به این سبب پیش آمد و در کمیتة داری دوحه در 1370ق/1951م مطرح شد و شرکت اکتشاف دریایی نفت شِل امتیاز آن را به دست اورد (بیربی، 241؛ قس: غرایبه، 1/260). در آن زمان بخشی از عایدات نفتی به قطر تعلقداشت. اما چنین مینماید که در پی مبارزات ملت ایران با شرکت نفت ایران و انگلیس وملی شدن صنعت نفت این کشور، شرکتهای انگلیس برای جلوگیری از سرایت آتش مخالفتی کهدر کرانة شمالی خلیجفارس برخاسته بود از 1371ق/1952م درآمد نفت را با قطربالمناصفه تقسیم کردند (همو، 242٩. شیخعلی که کمتر به ادارة امور حکومتی اشتغال وعلاقه داشت و بیشتر وقت خود را در کتابخانهاش میگذرانید (داک آنتونی، 72) وکتابخانة عمومی بزرگی هم در قطر ایجاد کرد (قلعه جی، 663)، سرانجام در ربیعالآخر 1380ق/اکتبر 1960م به نفع پسرش احمد از حکومت کناره گرفت («خاورمیانه و شمال آفریقا »، 595).
5.احمدبنعلی(حکومت: 1380-139ق/1960-1972م)، پس از استعفای پدر رشتهکارها را در دست گرفت، ولی او هم علاقهای به امور کشوری نداشت و اوقات خود را درکتابخانه (داک آنتونی، 72) یا به شکار و تیراندازی و سفرهای تفریحی به کرانههایجنوبی ایران میگذراند (جناب، 112). در همین تاریخ پیران آل ثانی تصمیم گرفتند کهپس از مرگ یا استعفای احمد، قدرت را به شاخة حمدبنعبدالله منتقل سازند (داکآنتونی، 79). از اینرو در ربیعالآخر 1380ق/اکتبر 1960م خلیفهبنحمد را بهولایتعهدی برگزیدند و او با همین عنوان، پستهای حساسی چون ریاست پلیس، ریاست آموزش،وزارت اقتصاد و بالاخره نخست وزیری (1390ق/1970م) را در دست گرفت.
قطر در اینروزگار یکی از 9 امارتی بود که به اندیشة تأسیس امارت متحدة عربی افتاد و شیخخلیفهدر این راه بسیار کوشید و در مذاکرات شرکت جست. ولی اختلافاتی که در میانه پدیدارشد باعث گشت که قطر راه خود را از آنها جدا سازد (کیهان، مورخ 3/12/1354ش). یکی ازمهمترین وقایع سیاسی این روزگار اعلام استقلال قطر (8 رجب 1391ق/اول سپتامبر 1971م) و الغاء تحتالحمایگی آن بود («خاورمیانه ...»، 595). قطر در همان سال به عضویتاتحادیة عرب و سازمان ملل متحد درآمد (ملاح، 16). نخستین قانون اساسی موقت قطر نیزدر 5 فصل و 77 ماده در همین روزگار تدوین شد و در سفر 1391ق/مارس 1971م به امضایشیخاحمد رسید (قدوره، 6). براساس این قانون میبایست شورایی متشکل از وزرای دهگانهیعنی اعضای منتخب خاندان حاکم و 20 عضو انتخابی از میان 40 کاندیدای مردم تأسیسشود، اما این شورا در روزگار حکومت شیخاحمد هرگز تشکیل نشد (داک آنتونی، 70). ظاهراً بروز شایعاتی مبنی بر احتمال عزل خلیفه از ولایتعدی و انتصاب شیخعبدالعزیزپسر شیخاحمد، و نیز عدم تشکیل شورای مذکور که مورد علاقة شیخخلیفه بود، او راواداشت که در غیاب شیخاحمد که مشغول گذراندن تعطیلات در ایران بود (همو، 79، 82) دست به کودتا زند و او را از حکومت ساقط کند (محرم 1392ق/فوریة 1972م). اقدامشیخخلیفه تقریباً با هیچ مخالفتی روبهرو نشد. شیخاحمد پس از سقوط به عنوانپناهندة سیاسی به دوبی رفت (همو، 84).
اعضای خاندان آل ثانی علاوه بر مقامامارت قطر، قسمت اعظم مشاغل حساس کشور و کرسیهای شورای وزیران را به خود اختصاصدادهاند.
مآخذ: بونداروفسکی، گریگوری، برتری جویان و امپرایالیستها درخلیجفارس، ترجمة م. زمان زاده، تهران، ابوریحان، 1361ش؛ بیربی، ژان ژاک،جزیرهالعرب، ترجمه به عربی نجده هاجر و سعیدالغز، بیروت، المکتبالتجاری للطباعهوالتوزیع والنشر، 1960م؛ جناب، محمدعلی، خلیجفارس، آشنایی با امارت آن، تهران، 1349ش؛ حمزه، فؤاد، قلب جزیرهالعرب، ریاض، مکتبهالنصرالحدیثه، 1388ق/1968م؛ داکآنتونی، جان، امارات خلیجفارس، ترجمة مهدی مظفری، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، 1357ش؛ ریحانی، امین، ملوکالعرب، بیروت، داالریحانی، 1967م؛ زرکلی، خیرالدین،الاعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، 1984م؛ همو، شبه جزیرهفیعهدالملکعبدالعزیز،بیروت، دارالعلم للملایین، 1985م؛ زرین قلم، علی، سرزمین بحرین، تهران، سیروس، 1337ش؛ غرایبه، محمود عبدالکریم، مقدمة تاریخالعربالحدیث، جامعة دمشق، 1380ق/1960م؛ قائم مقامی، جهانگیر، بحرین و مسائل خلیجفارس، تهران، طهوری، 1341ش؛قدوره، زاهیه، تاریخالعربالحدیث، بیروت، دارالنهضهالعربیه، 1405ق، قلعه جی،قدری، الخلیجالعربی، بیروت، دارالکاتبالعربی، 1385ق/1965م؛ کرزن، جرج، ایران وقضیة ایران، ترجمة غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، 1362ش؛ کلی، جی، بی، الحدودالشرقیه، شبهالجزیرهالعربیه، ترجمه به عربی خیریحمّاد، بیروت، دارالمکتبهالحیاه، 1971م؛ کیهان (روزنامه) مورخ 3/12/1354 و 14/6/1356ش؛ لوتسکی، و، تاریخ عرب در قرون جدید، ترجمة پرویز بابایی، تهران، چاپار، 1349ش، نشأت، صادق، تاریخ سیاسی خلیجفارس، تهران، کانون کتاب، نیز:
Abu Hakima, Ahmad, History of Eastern Arabia, Beirut, Khayats, 1965; Id, »The Development of the Gulf States«, in The Arabian Peninsula, ed. D, Hopwood, 1972; Abu Nab, Ibrahim, Qatar, A Story of State Building, 1977; Hay, Rupert, The Persia Gulf States. Washington, D. C., The Middle East Institute, 1959; Lorimer, J. G., Gazetteer of the Persian Gulf, O'man and Central Arabia, Calcutta, 1915; Mallakh, Ragaei, QATAR, London, 1979; The Middle East and North Africa 1984-1985, London, 1984; Ohiby, John, Sa'udi Arabia, Beirut, 1968.
صادقسجادی
|